امسال انتخابات برای من رنگ و اب دیگه داشت دختر عمه ام فرشته کاندید انتخابات شورای شهر بود و چند روزی عصرها می رفتیم ستاد و کیمیا حسابی با مهشاد و شیوا تبیلیغات میکردند و برگه ها را در خیابان به دست مردم میداند و این اولین همکاری دخترم بود و خودش هم حسابی خوشحال بود و یه شب هم رفتیم مسجد برای سخنرانی فرشته و کیمیا هم طبق معمول کاغذ و قلمش دنیالش بود و چون حوصله اش سر رفته بود شروع کرد به کشیدن پنکه سقفی و خیلی هم جالب کشید و بعد هم چون زن ومرد با هم بودیم رفت پیش بابا امیر و نقاشی را نشون داد . خلاصه روز جمعه فرارسید و همگی رفتیم پای صندوق و کیمیا هم خیلی دلش میخواست مثل ما انگشتش را جوهری کنه و خوشبختانه فرشته توی این ...